هم زندانیان در مورد چگونگی بودن در زندان با کوین ترودو صحبت می کنند

«او خیلی کم حرف می‌زند…»

من با KT در زندان هستم. من باید در مورد او به همه بگویم. او خیلی با بقیه فرق دارد. او به سادگی شگفت انگیز است. هر روز که او را می بینید، آرام، آرام و خندان است. او آرامش و شادی را ساطع می کند. 

زندانیان و کارکنان نمی توانند باور کنند یا درک کنند که چگونه او همیشه خوشحال است. یکی از کارکنان ارشد گفت: “KT واقعا خوشحال است که اینجاست و از خودش لذت می برد!” 

چیزی که بیشتر متوجه شدم این است که KT هرگز در مورد خودش یا تمام موفقیت های گذشته اش صحبت نمی کند. او نظرات زیادی در مورد هیچ چیز ارائه نمی دهد. خیلی کم حرف می زند. 

بقیه همیشه حرف می زنند، طوری رفتار می کنند که انگار همه چیز را در مورد همه چیز می دانند، عقایدشان را طوری بیان می کنند که انگار متخصص هستند، و مدام درباره تمام «موارد»ی که در دنیای آزاد داشتند، لاف می زنند. KT این حس اطمینان و اعتماد درونی را دارد که کمی عجیب است. شما احساس می کنید که او همه چیز را در مورد شما می داند، می تواند افکار و احساسات شما را بخواند و قضاوتی ندارد، بلکه فقط پذیرش و عشق دارد. او بسیار منحصر به فرد است. من می توانم این را به شما بگویم: KT معامله واقعی است.

~ TK

او می تواند به شما نگاه کند و لبخند بزند و همه چیز درون شما را تغییر دهد…

من با KT در اردوگاه زندان وقت می گذرانم. او متفاوت است. او تقریباً کمی عجیب است اما از نظر خوبی. 

بسیاری از ما می‌توانیم بگوییم که او نوعی قدرت معنوی نامحدود دارد، اما بسیاری در اینجا آنقدر بی‌خبر و بی‌خبر هستند که هیچ ایده‌ای ندارند و حتی متوجه KT نمی‌شوند. در اینجا افراد بی سواد زیادی وجود دارد، اما همچنین مردان بسیار تحصیل کرده و بسیار باهوشی نیز وجود دارند.

KT احتمالا باهوش ترین و باهوش ترین مرد اینجاست. او احتمالا بالاترین ضریب هوشی را دارد. و به یاد داشته باشید، چند میلیاردر در اینجا و بسیاری از افراد تحصیلکرده بسیار باهوش دانشگاهی وجود دارند. بسیاری از ما فکر می کنیم KT یک نابغه است.

اما تأثیرگذارتر این است که او این انرژی را در مورد خود دارد که واقعاً جالب است. او می تواند به شما نگاه کند و لبخند بزند و همه چیز درون شما را تغییر دهد. او می تواند روی شانه شما دست بزند و یک جمله عاقلانه بگوید که هر یک از دکمه های شما را فشار می دهد و شما را مجبور می کند از عصبانیت فریاد بزنید، سپس همه چیز از بین می رود و شما احساس آرامش عجیبی می کنید. او می تواند چیزی بگوید یا چیزی بگوید، و به نظر می رسد که شما همه چیز را کاملاً متفاوت می بینید و درک می کنید.

او با زندان متفاوت از دیگران رفتار می کند. او واقعاً دوست دارد اینجا باشد! دیدن وحشی است. هیچ چیز روی او تأثیر منفی نمی گذارد. مثل این است که او همه چیز را تماشا می کند و در واقع بخشی از آن نیست، و همانطور که همه چیز را “نظاره می کند” با همه آن سرگرم می شود. برای آن دسته از شما که هرگز شخصاً با KT ملاقات نکرده اید، اگر فرصتی داشتید حتماً این کار را انجام دهید. اگر آماده باشید، آنچه را که به دنبالش هستید دریافت خواهید کرد.

~ سی تی

“او اهمیتی نمی دهد که شما در مورد او چه فکر می کنید، یا در مورد او چه می گویید…”

من حدود 3 سال است که KT را اینجا در کمپ می شناسم. روزی که آمد با او ملاقات کردم. KT یک فرد خاص است. در اینجا زندانیانی وجود دارند که کاملاً مرگ مغزی هستند و “خواب” هستند. آنها هیچ آگاهی یا آگاهی ندارند و “همه چیز را می دانند”. این زندانیان حتی نمی دانند که KT اینجاست! اگر او را در اطراف محوطه ببینند، نمی دانند او کیست و نامش را نمی دانند. انگار آنها تقریباً نابینا هستند و حتی نمی توانند او را “ببینند”. انگار او برای آنها نامرئی است. 

اما برای کسانی که اینجا بیدار هستند و حتی اندکی هوشیار هستند، حضور این مرد در حضور شما بسیار نعمت است. وقتی KT به شما نگاه می کند، انگار به روح شما نگاه می کند. احساس می کنید که او همه چیزهایی را که فکر می کنید و احساس می کنید می داند. شما احساس می کنید که او کاملاً و به طور کامل شما را از هر نظر تا حد واقعی خود می شناسد. او متواضع است اما شما همچنین احساس می کنید که او دقیقاً می داند کیست. به او اهمیتی نمی دهد که شما در مورد او چه فکر می کنید، یا در مورد او چه می گویید. او با کسی که هست امن است. او دارای یک حس اطمینان و اطمینان است که فراتر و عمیق تر از هر چیزی است که می توانید تصور کنید. او کاملاً آرام با هاله‌ای راه می‌رود که در دنیا هیچ نگرانی یا نگرانی ندارد.

وقتی با شما صحبت می‌کند، سعی نمی‌کند شما را با چیزهایی که می‌داند یا کارهایی که انجام داده تحت تأثیر قرار دهد (تقریباً مانند هر زندانی دیگری که مدام لاف می‌زند). او سعی نمی کند شما را در مورد چیزی متقاعد کند یا سعی نمی کند شما را به یک چیز خاص باور کند (مانند اکثر متعصبان مذهبی). او به دنبال گفتن چیزهای عمیق نیست. وقتی با شما صحبت می‌کند، چیزهایی می‌گوید یا سؤالاتی می‌پرسد که همه چیز را در درون شما تحریک می‌کند. او هرگز از نظر سیاسی درست نیست و گاهی اصلاً درایت ندارد. دکمه هایت را فشار می دهد. و می دانید که او این کار را عمدا انجام می دهد. او چیزهایی می گوید که باعث می شود باورهایتان را زیر سوال ببرید، به خودتان نگاه کنید و به درونتان نگاه کنید. 

 او نمی خواهد که شما روی او تمرکز کنید. او باعث می شود که روی خودتان تمرکز کنید. او دقیقاً می داند که برای دریافت یک واکنش عاطفی خودکار که نمی توانید آن را کنترل کنید، چه بگوید. او به شما می فهماند که کنترل ذهن یا احساسات خود را ندارید. مثل این است که او شما را از خواب بیدار می کند و شما را به شهادت و مشاهده خود وادار می کند. او شما را وادار می کند که در مورد چیزها تجدید نظر کنید. وقتی این اتفاق می‌افتد، می‌توانید تمام «برنامه‌هایی» را که به نظر می‌رسد شما را وادار به عمل، فکر و احساس غیرمنطقی می‌کنند، کنار بگذارید و از شر آن خلاص شوید. 

اگر فرصتی برای ملاقات حضوری با او پیدا کردید، این کار را انجام دهید. اگر نمی توانید، پس برنامه های آموزشی او را بخوانید: آرزوی شما فرمان شماست، دوره تسلط موفقیت و دوره تسلط شخصی. با گذراندن آموزش او، “انرژی” او را دریافت می کنید. با دریافت «انرژی» او، اگر صمیمانه برای تغییر و رشد آماده باشید، فرد بهتری خواهید شد. 

همه رویاهای شما می توانند با کمک کمی از “قدرت” محقق شوند.

~ BW

«… چیزی که او گفت مرا ناامید کرد…»

من بیش از یک سال پیش در کمپ با کوین آشنا شدم. به او گفتم که کارکنان و سایر زندانیان با من بدرفتاری کردند، بدون احترام.  

او هرگز زمان زیادی را با من سپری نکرد، اما به من گفت که در درونم، با افکارم، این قدرت را دارم که بتوانم هر موقعیتی را که می‌خواهم ایجاد کنم، از جمله اینکه مردم با من با احترام و مهربانی رفتار کنند. او گفت: «فقط آرام باش، نمی‌توانی طناب را فشار دهی، فقط اجازه بده که این اتفاق بیفتد. زمانی اتفاق خواهد افتاد که اتفاق بیفتد. در این بین استراحت کنید و از سواری لذت ببرید. اما یک کار را انجام دهید. به هر کسی که می‌بینی، بی‌صدا بگو: دوستت دارم. بدون توجه به اینکه چگونه با شما رفتار می کنند، عشق را برای آنها بفرستید.” 

اگرچه در سخنان او احساس قدرت می‌کردم، اما حرف‌های او تا حدودی من را ناامید کرد. احساس کردم کوین داره من رو به هم میریزه. با این حال، وقتی این را گفت، از درون احساس خنده‌داری داشتم، مثل دانه‌ای که در من بود شروع به رشد کرد. اما یک هفته بعد با درگیری با یکی از کارکنان به مشکل خوردم و تقریباً با او درگیر شدم. 

من را به یک موسسه سطح امنیتی بالاتر فرستادند. همه چیز خیلی بدتر بود. استرس، تنش و ترس همه جا را فرا گرفته بود. وقتی از کنار مردم رد می‌شوید، هرگز به شما نگاه نمی‌کنند و هیچ چیز مثبتی نمی‌گویند. اگر چیزی به شما خیره می‌شدند، نگاهی سرد می‌کردند، یا چیزی را زیر لب زیر لب زیر لب زیر لب زیر لب زیر لب زیر لب زیر لب زیر لب زمزمه می‌کردند. 

هیچ کس لبخند نمی زد. اما فکر کردم می‌توانم آنچه کوین گفت را هم امتحان کنم. بنابراین، برای چند هفته، در سکوت به همه کسانی که ملاقات یا دیدم، چه زندانیان و چه کارکنان، می‌گفتم «دوستت دارم». 

شروع کردم به دیدن همه افراد نه سیاهپوست، سفیدپوست یا مکزیکی، مرد یا زن، کارمند یا زندانی، شروع کردم به این احساس که آنها در درون با من یکسان هستند، روحیه ای برابر، و گسترش یکسانی از منبع. 

من از نتایج متحیر شدم. در عرض چند هفته، مردم شروع به لبخند زدن به من کردند، یا می گفتند “سلام”، “حالت چطور است؟” صبح بخیر”. مردم در را به روی من باز می‌کردند، مودب‌تر، مهربان‌تر و متفکرتر بودند، هم زندانیان و هم کارکنان. 

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که “از شما متشکرم، کوین”. چیزهای بسیار بیشتری وجود دارد که می توانم در مورد اینکه چگونه کلمات کوین و مهمتر از آن “انرژی” او چگونه زندگی من را در حال پیشروی و احساس من است به طور کامل متحول کرده است.

~ RM

“او را برای آنچه واقعاً هست ببینید…”

من اخیراً یک نامه تشکر به کوین به خاطر تمام وقت و تلاشی که به من داده است، دادم، و به من در بسیاری از راه‌ها از «فرایندهای در حال اجرا» تا اجازه دادن به «انرژی» شگفت‌انگیز تابشی او برای افزایش ارتعاش من فقط با حضور در شرایط فیزیکی او کمک کرد. حضور

من تنها کسی نیستم که کوین به او کمک کرده است. کوین از زمانی که در زندان بوده صدها نوع نامه از این دست دریافت کرده است. او هر جا که می رود در زندگی مردم تاثیر می گذارد.

به زودی کوین به میان شما دوستانش باز خواهد گشت و همه شما می توانید از حضور او بهره مند شوید. کوین را بدیهی نگیرید. او را برای آنچه که واقعاً هست ببینید.

~ LT

“من نمی توانم پدری را که اگر شما را ملاقات نمی کردم، تصور کنم.”

کوین، من می خواهم بگویم از شما برای همه چیز تشکر می کنم! در طول یک سال و نیم گذشته، شما زندگی من را به روش‌هایی متحول کردید که بتوانم توضیح دهم. شاید بتوانم توضیح دهم که اگر یک رمان کامل به طول جنگ و صلح بنویسم، اما نمی‌خواهم شما را با افشاگری‌های خودمحورانه‌ام که مطمئنم می‌دانستید این اتفاق می‌افتد خسته کنم. به هر حال، تغییر زندگی مردم و بهتر کردن دیگران این است که شما چه کسی هستید و آنچه قرار است انجام دهید. تأثیر باورنکردنی شما بر زندگی من این باور من را تقویت می کند که شما یک گورو واقعی هستید!

من می دانم که شما آن عنوان را دوست ندارید، اما این همان چیزی است که هست. زور و وظیفه بر دوش شما گذاشته شده است. این سرنوشت شماست، دارمای شماست.

به خواست خدا این آخرین فصل تعطیلات ما در فدرال رزرو خواهد بود، جایی که هیچ کدام از ما در این لحظه از زندگی خود قصد یا پیش بینی نکرده بودیم. با این حال، طبق معمول، دقیقاً همان جایی هستیم که قرار است باشیم و قرار است باشیم. سپاسگزارم که عروسک گردانان متعال اجازه دادند تارهای ما از هم عبور کند. حضور تو در سفر من برای من یک دنیاست. با این حال، من اغلب آنقدر سریع حرکت می‌کنم که فراموش می‌کنم بایستم و از شما برای تمام زمانی که با من صرف کرده‌اید تشکر کنم. این افرادی مانند شما هستند که به من کمک کردند تا تجربه زندان را به عنوان فرصتی برای درون اندیشی، رشد و تجلی رویاهایم بپذیرم و در آغوش بگیرم.

می‌خواهم بدانی زمان، تلاش و انرژی که برای من گذاشته‌ای برای من و همچنین خانواده‌ام چقدر ارزش دارد. من واقعاً معتقدم که کاری که شما با من انجام دادید به تکامل من از یک پسر گمشده به یک مرد بالغ کمک کرده است. صبوری شما راز یک زندگی پرمعنا را به من آموخت و حساسیت شما به من نشان داد که وجودی دلسوز به چه معناست.

اعمال محبت آمیز روزانه شما نمونه ای از نگرش فداکارانه ای است که جهان به آن نیاز دارد. “انرژی” شخصی شما، سطح استاندارد جهانی آگاهی را بالا می برد. شما نشان داده‌اید، برخلاف همه شانس‌ها و شرایط، قدرتی که یک موجود بسیار تکامل‌یافته دارد تا مردم را در مقیاس هوشیاری دکتر هاوکینز بالا ببرد و آگاهی همه افرادی را که لمس می‌کنید و کل جهان را بالا ببرد.

من به اندازه کافی خوش شانس هستم که یک صندلی در ردیف جلو برای این انقلاب جادویی دارم که فقط با بودن شما در پیشروی آن هستید. ناگفته نماند، من به اندازه کافی خوشبختم که زمان زیادی را صرف بهره مندی از حضور فیزیکی و آموزش شخصی شما کردم. برای این، من برای همیشه سپاسگزار خواهم بود.

از نظر ذهن من، هدایایی که شما با من به اشتراک گذاشته اید، یک برکت مستقیم برای دخترم است. من نمی توانم تصور کنم که پدری که می توانستم با شما ملاقات کنم. پس این تشکر از من بزرگتر است. می خواهم از شما تشکر کنم که ابزار، چشم انداز و اعتماد به نفس را در اختیار من قرار دادید تا بتوانم پدری حاضر، متعهد و قابل برخورد باشم. من هرگز تشبیه چسب نواری و تأثیری که بر درک دخترم داشت، وقتی که حکمت شما را با او در میان گذاشتم، فراموش نمی کنم. این توانایی عجیب تو با کلمات بود که به من اجازه داد شکاف این اقیانوس را در زمان و مکان پر کنم. باز هم ممنون

من باعث افتخار و سپاسگزاری هستم که شما را دوست خطاب می کنم. مهم نیست چقدر از من دور هستید، یا مدت زمانی است که از هم دور هستیم، بدانید که من همیشه شما را به عنوان یکی از بهترین مربیان و دوستانم می بینم. خیلی دوست دارم و با عشق و احترام از شما سپاسگزارم. دوستت برای همیشه

~ JS